مادر
- 01 July 2020، 01:54
این مطلب اولین بار در سال 2001 توسط زنی به نام ریتا در وب سایت یک کلیسا قرار گرفت، این مطلب کوتاه به اندازه ای تاثیر گذار و ساده بود که طی مدت 4 روز بیش از پانصد هزار نفر به سایت کلیسا ی توسکالوسای ایالت آلاباما سر زدند. این مطلب کوتاه به زبان های مختلف ترجمه شد و در سراسر دنیا انتشار پیدا کرد .
هنوز هم پنجره ی دل رو به تو باز است هنوز هم طنین یاد تو در ترانه ی من است ای یاد گار روزهای آخرین دلدادگی! چگونه برایت بمیرم !؟
دیگه خودم نیستم! سالهاست تبدیل به رونوشتی شدم که به میل تو تحریر شده همه منطقم در سایه روشن حضورت گم شد، در هیچ جبهه جنگی نبودم اما کشته شدم و روحم به اسارت دراومد.
تو من خبرایی بود. حالم حال کسایی بود که طاسشون تو بازی جفت شیش آورده. مدام دلم، مغزمو قانع می کرد که حق با منه و پاشم ایستاده بود!
درسته که بی موقع اومده بود، اما شبیه یه معجزه بود. همه ی احساسی که داشتم پشت یه جمله پنهون شده بود، خودمو جا گذاشته بودم. دروغ چرا! دیگه دلم نمیخواست برگردم، نه به خودم و نه به اون مسیرتاریکی که طی کرده بودم.